سه‌شنبه، آذر ۰۹، ۱۳۸۹

خونه گرد و غبار گرفته

همیشه دوست داشتم طوری بنویسم که انعکاس افکار و احساساتم از نوشته ها لمس شه و نمیدونم تا چه حد موفق بودم!
میدونم کار بسیار سختیه ولی همیشه ایده من درست زمانی که عکاسی میکنم، گرفتن حالت سوژه است نه صرفا ثبت یک عکس.
خیلی وقته اینجا ننوشتم ، شاید دلیلش مشغله زیاد یا نداشتن ذوق و شوقی و یا حتی تنبلی باشه
ولی هر چی که هست توام با یک حس خالی شدن از تو همراهه
نمیدونم ، شاید شمایی که این مطالب رو میخونین ته دلتون بگید بعد نود و بوقی اومده یه مشت دری وری میبافه به هم!!!!!!
سخته و خیلی هم سخته که فریادت رو تو خودت خفه کنی، خیلی سخته که مجبور به پذیرش چیزی بشی که حتی نمیخواستی خوابش رو هم ببینی
دل به حکمت و تقدیر میبندی و خودت رو باهاش گول میزنی. غافل از اینکه اشتباهات خودت باعث شد تا حتی ثانیه ای فرصت جبران، نداشته باشی
زندگی پر از این فراز و نشیب هاست و مسلما طرز برخورد ما باهاشون باعث میشه ازشون با سلامت عبور کنیم یا به هلاکت برسیم
همیشه خدا رو شکر میکنم که راهنمای من بوده و تنها به امید اون دارم جلو میرم. برای تمام اطرافیانم هم آرزوی سلامتی در پناه ایزد منان رو دارم